صافّات

وَالصَّافَّاتِ صَفّاً (1) فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً (2) فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً (3)...

صافّات

وَالصَّافَّاتِ صَفّاً (1) فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً (2) فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً (3)...

داستانی از چشم برزخی آیت الله بهجت

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

ً


آیت الله احدی در مراسم شب هشتم رمضان (93) در مهدیه امام حسن مجتبی در بخشی از سخنان خویش فرمودند:


یک از دوستان ما در آمریکا استاد دانشگاه است، در آنجا اینقدر از چشم برزخی و توانایی های معنوی مرحوم آیت الله بهجت تعریف کردند که آنها مشتاق دیدار با ایشان شدند، حضرت اقای بهجت گفتند زیاد نیایند حدودا بیست نفر رسیدند خدمت آقا، خیلی جالب است ای کاش عکس های آن را به نمایش بگذارند، حضرت آقا چند جمله ای آنها را نصیحت کردند، یکی از این ها جراح بود در دل خودش گفت: این عارفی که چشم برزخی دارد ای کاش می آمد من بینی او را عمل میکردم... و در دلش می خندید، مجلس تمام شد و همه برای خداحافظی نزد ایشان رفتند نوبت به این پزشک که رسید حضرت آقا به مترجم گفتند: به ایشان بگویید وقتی آنجا نشسته است دیگر در "دلش" به بینی من نخندد، این پزشک دق کرد و نشست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۰
مهدی

یا رقیه (س)

يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۹ ق.ظ



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۳ ، ۰۹:۰۹
مهدی

لبیک یا زهرا (س)

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۲۳
مهدی

اللهم عجل لولیک الفرج

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۲۳
مهدی

آقا تو را گم کرده ام...

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۰۰ ب.ظ

ای ساربان آهسته ران            آرام جان گم کرده ام

آخر شده ماه حسین            من میزبان گم کرده ام

در میکده بودم ولی                بیرون شدم از غافلی

ای وای از این بی حاصلی       عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه                 آید حبیب من ز ره

 اما خدا حالم ببین                   من یار را گم کرده ام

ای وای از این غوغای دل         از دلبرم هستم خجل

وقت سفر ماندم به گل         من کاروان گم کرده ام

نعمت فراوان دادی ام            منت به سر بنهادی ام

اما ببین نامردی ام             صاحب زمان گم کرده ام

من عبد کوی عشقمو           من شاه را گم کرده ام

بنوشتم این نامه چنین          با خون دل ای مه جبین

اما ببین بخت مرا                 نامه رسان گم کرده ام

شرمنده ام اما بگم                   آقا تو را گم کرده ام

آقا تو را گم کرده ام


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۰۰
مهدی

بدون شرح...

چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۷ ب.ظ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۷
مهدی

شهید رضا یحیایی

جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ

شهید رضا یحیائی در سال 1347 در اراک در خانواده ای مومن ومتدین دیده به جهان گشود .خانواده ای که شهید در آن پرورش یافت واقعاً از خانواده هایی بودند که به این انقلاب خدمت کردند و پدر ومادر و برادر شهید در زمان جنگ وقت خود را فقط صرف بچه های رزمنده می کردند. شهید دوران تحصیل را با موفقیت گذراند تا اینکه توانست در رشته برق در دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شود .شهید در زمان جنگ منزل خود را وقف بچه های مجروح رزمنده کرده بود شهید رضا یحیایی نسب در تاریخ 67/5/7 در عملیات مرصاد شربت شیرین شهادت را نوشید. روحش شاد ویادش گرامی باد. 

 

خاطرات

 

خاطره شهید رضا یحیائی نسب اززبان مادرشهید:

سال آخر دبیرستان بود ایشان خواست برود جبهه وما موافق نبودیم به خاطر اینکه برادرش درآن زمان در جبهه به سر می برد به ایشان می گفتیم که اجازه بدهید برادرتان بیاید بعد شما بروید  یک روز که ما رفته بودیم برای بدرقه بچه های رزمنده از جلوی درب سپاه هنگام اعزام نیرو شهید رضا یک دفعه غیبش زد هر چه دنبالش گشتیم او را پیدا نکردیم  رفته بود زیر صندلی اتوبوس قایم شده بود که بتواند برود منطقه وخط مقدم .در این هنگام شهید مهدی اسماعیلی ایشان را دیده بود وآمد پیش من گفت خاله ، رضا عقب اتوبوس قایم شده که برود جبهه و همچنین چون مدارکش کامل نبود ایشان را نبردند و وقتی از اتوبوس پایین می آمد کلی به ما قر زد که چرا با رفتن ایشان مخالفت می کردیم .

رضا منزل ما را کرده بود پایگاه بچه های رزمنده یادم می آید هنگامی که آقای صفری مجروح شده بود ایشان از یک برادر بیشتر به آقای صفری می رسید .

یک روز شهید رضا راننده بود وبه اتفاق دوستانش از جاده خاکی عبور می کردند جاده پر از دست انداز بود یکی از دوستانش به شوخی به ایشان گفت که رضا تو که هرچی دست اندازوچاله بود مارا انداختی داخل آن وهیچ دست اندازی را جا نینداختی ودر همین حین که این حرف را گفتیم دیدیم رضا ترمز کرد ودارد دنده عقب می رود با ماشین وقتی ما علت را جویا شدیم گفت نگران نباشید یک دست انداز را جا انداخته بودم واز روی آن عبور نکردم .

حاج اکبرنجفی همیشه که می خواست به منطقه عملیاتی برود می آمد وعینک رضا را امانت می گرفت .یک روز هنگامی که داشت به منطقه می رفت یادش رفت عینک رضا را بگیرد هنگامی که سوار ماشین شده بود ودر حال حرکت بودند رضا ناگهان حاج اکبر را دید وشروع کرد به دنبال ماشین دویدن وفریاد می زد : حاج اکبر، حاج اکبر.

وقتی ترمز کردید دیدیم شهید رضا آمد جلونزدیک ما گفت حاج اکبر یادت رفته عینکت را با خودت ببری .

ایشان از تهران اعزام شد به گردان علی ابن ابیطالب. در اواخر جنگ هنگامی که قرارداد آتش بس میان ایران و عراق امضا شد هنگامی که می خواستند به اتفاق آقای حمزلو برگردند پشت جبهه با منافقان کوردل در عملیات مرصاد درگیر می شوند ودر این عملیات بود که به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

 

« یادش گرامی و راهش پر رهرو باد »

منبع:سایت اطلاع رسانی ستاد کنگره مهندسین شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۲ ، ۲۰:۴۵
مهدی

یادی از یک عالم

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۴ ب.ظ

اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد، باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۴
مهدی

زندگی نامه ای کوتاه از شهید حاج حسین خرازی

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ب.ظ

روز جمعه ماه محرم سال 1336 در یکی از محله‌های مستضعف نشین اصفهان به نام «کوی کلم» خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم در مدرسه‌ای که معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته با صدای پرطنینش اذان و تکبیر می‌گفت.


حسین در دوران فراگیری دانش کلاسیک لحظه‌ای از آموزش مسایل دینی غافل نبوده و در آغاز دوران نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه خبرها و کتب اسلامی‌ و انقلابی داشت و به تدریج با امور سیاسی نیز آشنا شد. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. در آن دوره او را برای عملیات سرکوب‌گرانه ظفار به عمان فرستادند ولی او از این سفر به معصیت یاد کرد و حتی نمازش را تمام می‌خواند. از همان روزهای اول انقلاب در کمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظه‌ای آرام نگرفت. یک سال صادقانه در این مناطق خدمت کرد و مأموریتهای محوله او را راهی گنبد نمود.


با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه، با تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی بسیار کم استقامت کرد و دلاورانی قدرتمند تربیت نمود. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد که بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانی‌ها، به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی می‌رفت و تدبیر فرماندهی‌اش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود حتی در عملیات والفجر 3 و 4 خود او شب تا صبح در عملیات خاکریزش شرکت داشت و در تمامی‌ عملیاتها پیشقدم بود. حسین قرآن را با صدای بسیار خوب تلاوت می‌کرد و با مفاهیم آن مأنوس بود. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی‌، شجاعت کم‌نظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی‌ بود و در آموزش نظامی‌ و تربیت نیروهای کارآمد اهتمام می‌ورزید. حساسیت فوق‌العاده و دقت زیادی در مصرف بیت‌المال و اجرای دستورات الهی داشت.


از سال 1358 تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ایام مرخصی کاملش هنگام زیارت خانه خدا بود. (شهریور ماه سال 1365) در سایر موارد هر سال یکبار به مرخصی می‌آمد و پس از دیدار با خانواده شهدا و معلولین، با یاران باوفایش در گلستان شهدا به خلوت می‌نشست و در اسرع وقت به جبهه باز می‌گشت. در طول مدت حضورش در جبهه 30 ترکش میهمان پیکر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه کرد. اما او با آنکه یک دست نداشت برای تامین و تدارکات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان می‌نمود. در عملیات کربلای 5 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شد حاج حسین خود پیگیر این امر گردید و انفجار خمپاره‌ای این سردار بزرگ را در روز جمعه 8/12/1365 به سربازان شهید لشگر امام حسین (ع) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت، زائر کربلا گشت و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجی‌اش میهمان خاک شد

 

منبع:
لوح فشرده سردار سرلشکر شهید پاسدار حسین خرازی
             انتشارات شاهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۰
مهدی

موعود اهل سنت

شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ب.ظ

عقیده به یک منجی و امید به ظهور یک دولت جهانی و برپا کنندهی عدالت، کم و بیش در همه ی ادیان وجود دارد. در دین یهود، مسیحیت و حتی در مذاهب هند و زرتشت و بودا، بشارت به یک مصلح آسمانی آمده است. در(مزامیر) داود که امروزه جزو عهد قدیم (تورات) است، آمده:

(و اما نسل شریر منقطع می شوند و صالحان وارث زمین خواهند شد و در آن همیشه سکونت خواهند کرد.)

و نیز آمده است:

(متبرکان خدا وارث زمین خواهند شد؛ اما ملعونان وی منقطع خواهند شد.)

(قرآن) نیز به این مطلب تصریح کرده که خدا این وعده را در کتاب های انبیای گذشته به صالحان داده است که وارث زمین خواهند شد:

«وَلَقَد کَتَبنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أنَّ الأَرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحوُنَ؛

و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی ما به ارث خواهند برد.»

از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که منظور از بندگان صالح، امام مهدی(ع) و یاران او هستند.

در کتاب های اهل سنت نیز روایات زیادی درباره ی حضرت مهدی(ع) وجود دارد که برخی ادعای متواتر بودن آنها را کرده اند.

احادیث مربوط به حضرت مهدی(ع) در «مسند» احمد بن حنبل و «صحیح» بخاری که در قرن سوم هجری قمری، قرن ولادت امام مهدی(ع) تألیف شده اند، آمده است.

از جمله احادیثی که احمد بن حنبل در مسند خود آورده، این است:

«لو لم یبق من الدّنیا الّا یوم بعث الله عزّوجلّ رجلاً منّا یملأها عدلاً کما ملئت جوراً.»

ابن ابی الحدید در شرح این کلام امام علی(ع) که می فرمایند:

«حلّف فینا رأیة الحق؛ همانا پیامبر(ص) پرچم حق را برای چس از خود در میان ما گذاشت»، می نویسد: این سخن اشاره به قرآن و عترت دارد.

او درباره ی«حتّی یطلع الله لکم من یجمعکم و یضم تشرکم؛تا وقتی که خداوند آن [امامی] که به برکت او همه را گرد آورد ظاهر گرداند.»،

می نویسد: این جمله اشاره به حضرت مهدی(ع) است که در آخرالزّمان ظهور می کند.

با این که وهابی ها به پیروی از ابن تیمیّه، به داشتن عقاید خاصی بر خلاف تمامی فرقه ها معروف شده اند، احادیث مربوط به امام مهدی (ع) را پذیرفته اند و در بیانیه ای که رابطة العالم الاسلامی مستقر در «مکّه» در سال 1976م. صادر کرد، ضمن پاسخ به پرسش شخصی درباره ی حضرت مهدی(ع) با یادآوری این نکته که ابن تیمیّه نیز احادیث مربوط به مهدی(ع) را پذیرفته اند، اعلام کرد:

او (مهدی) آخرین خلیفه از خلفای راشدین دوازده گانه است که در کتب صحاح از قول پیامبر(ص) نقل شده است و احادیث مربوط به مهدی(ع) را بسیاری از صحابه پیامبر(ص) نقل کرده اند.

در این بیانیّه به کتابهای تألیف شده در این موضوع اشاره و تصریح کرده که احادیث مربوط به امام مهدی(ع) متواتر است.

کثیری از علمای اهل سنت به مهدویت معتقد هستند و به دلیل روایت های متواتر، ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزّمان را جزو اعتقادات قطعی خود می دانند. آنان به چند گروه تقسیم می شوند:

·         عدّه ای مدّعی هستند که مهدی(ع) همان عیسی بن مریم(ع) است؛

·         گروهی اندک، مهدی(ع) را از اولاد عبّاس بن عبدالمطلّب می دانند؛

·         دسته ای دیگر معتقدند: مهدی(ع) از اولاد امام حسن(ع) است، نه امام حسین(ع)؛

·         تعدادی می گویند:پدر امام مهدی(ع) هم نام پدر پیامبر اکرم(ص) است و چون نام پدر حضرت محمد(ص) عبدالله بود مهدی حسن بن عسگری(ع) نمی تواند مهدی موعود باشد؛

·         و گروه آخر که بیشتر علمای اهل سنت را تشکیل می دهند، بر این باوراند که امام مهدی(ع) از اولاد پیامبر(ص) و فاطمه است که در نیمه شعبان 255ه.ق. از پدری به نام ابو محمد بن عسکری و مادری به نام نرجس متولد شد که هنگام شهادت پدر پنج سال داشت و حضرت عیسی(ع) نیز به هنگام ظهور امام مهدی(ع) به یاری او خواهد شتافت و در نماز، به آن حضرت اقتدا خواهد کرد.

                                                            

                                                               برگرفته از مقدمه کتاب «موعود اهل سنت»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۷:۲۳
مهدی